شیشه نازک احساس مرا دست نزن...
چندشم می شود از لکه انگشت دروغ!
نظرات شما عزیزان:
در نمازت شعر مي خواني و مي رقصي، دريغ !..........جاي اين ديوانگي ها گوشه محراب نيست
اي پلنگ از کوه بالا رفتنت بيهوده است.........از کمين بيرون مزن، امشب شب مهتاب نيست
ما رعيت ها کجا! محصول باغستان کجا؟!.........روستاي سيب هاي سرخ ، بي ارباب نيست
بين ماهي هاي اقيانوس و ماهي هاي تنگ .......هيچ فرقي نيست وقتي چاره اي جز آب نيست
گر چه مي گويند اين دنيا به غير از خواب نيست .........اي اجل! مهمان نوازي کن که ديگر تاب نيست